دود می خیزد زخلوتگاه من
کس خبر کی یابد از ویرانه ام؟
بادرون سوخته دارم من سخن
کی به پایان میرسد افسانه ام؟
بر تن دیوار ها طرح شکست
کس دگر رنگی در این سامان ندید
چشم می دوزد خیال روز وشب
از درون دل به تصویر امید